پیش از پس : تمامی متنی که در ادامه می خوانید از تجربیات کمی است که در زمینه نوشتن ( داستان کوتاه ) بدست آوردم و تلاش کردم تا بکار بگیرم . و با زبانی ساده و روان در اختیار شما دوستان قرار دهم تا آغازی باشد برای بهتر شدن. از این که قلم در دست شماست خوشحالم .

در این بخش سعی دارم تا عنصری در یک داستان ( کوتاه) را به شما معرفی کنم . عنصری که به طور ناخوادگاه در همه انسان ها وجود داره .
حتما با واژه تخیل آشنایی دارید . موهبتی که خدا در وجود همه انسان ها قرار داده تا شاید بهتر زندگی کنند .
یکی از مهم ترین ویژگی های یک نویسنده ، نقاش ، طراح و ... قوه تخیل او و چگونگی استفاده از آن می باشد .
تخیل یا تجسم یا تصور که به نظر من یکی هستند ، به شما کمک می کنه تا بدون هیچ دغدغه و ترسی یک نفر رو بکشید ، یک نفر رو زنده کنید ، به یک شخص کمک کنید . سفر کنید به جزیره های ناشناخته ذهنتان .
نترسید ، چشمهاتون رو ببندید ، تصور کنید در آخرین روز حیات زمین زندگی می کنید ، ماه در حال متلاشی شدنه ، چقدر می تونه با شکوه باشه . فقط شمایید که دارید این صحنه ها را می بینید ، شما تنها انسانی هستید که متلاشی شدن ماه را می بیند . از نابودی نترسید ، جهان های دیگری در انتظار شما هستند ، پس تصور کنید .
حالا تصور کنید در یک جنگل هستید ، دور تا دورتون درختِ ، درختایی که حتا اسمشون رو هم نمی دونید . ولی فوق العاده زیبا هستند ، شما دارید در جنگل قدم می زنید و حیرت زده اید . به اطراف نگاه کنید . درخت ، درخت ، آرامش . نفسی عمیق بکشید ، زندگی زیباست نه؟! آرامش . دوست دارید به یاد کودکی ها برید بالای درخت بنشینید و از اونجا به جهان نگاه کنید . با کمی سختی به اون بالا میرید . ولی این سختی ارزش داره . جهان رو از بالای درخت دیدن لذت بخشه نه؟ واو ، دور تا دور سرسبزی و فقط سرسبزی . یک وسعت سرسبز بی انتها . شگفت زده شدید و خوشحال . انرژی تون چند برابر شده .مدتی رو روی شاخه بنشینید ، فقط فکرهای خوب به آدم دست میده . لبخندهای ملایم ناخوداگاه روی چهره اتون می شینه . یک نفس عمیق دیگه بکشید . فقط زیبایی ست که در محیط غالب شده . همه فکرهای خوب به سراغتون میاد. واقعا زندگی زیباست ، دوست دارید تا آخر عمرتون تو جنگل زندگی کنید .
از درخت بیاید پایین ، دوست دارید جنگل رو بگردید تا به چیزهای جدیدی دست پیدا کنید ، مثلا آبشار باشکوهی در میان جنگل ، به راه می افتید و با آرامش به زندگی در جنگل ادامه می دهید . خیلی جالب می شه و باحال و بانمک اگه یک بچه آهوی کوچولوی ناز نازی رو ببینید که راه خونش رو گم کرده ، به کمک شما نیاز داره ، می رید سمتش ، دست می کشید روی سرش و تو آغوش بکشیدش و شروع کنید به ماساژ دادن سر و پشتش. اونم از این کار خوشش میاد...واقعا لذت بخشه.
صدای گلوله ، دستان خونی شما...چقدرر تلخ .! بیزار می شید و عصبی از دست شکارچی ها. اما نترسید اینها همه اش تصورات و تخیلات شماست . پس تصور کنید .
با تخیل هست که فضای داستان شکل می گیره و با تخیل هست که شخصیت ها بوجود میان ، درگیری ها بوجود میان و ... البته + کمی احساس . پس از تخیل کردن نترسید .
مخاطب به خاطر تخیل شماست که کار می کنه ، پول درمیاره و بخشی از اون درآمد رو صرف خرید کتاب و داستان شما می کنه . پس یاتون باشه شما مسئول هدر رفتن پول و زمان آدم ها هستید ، پس طوری تخیل کنید تا آدم ها از زمان زندگی با کتاب شما لذت ببرند.
از ترس نترسید و تصور کنید . شما خالق ترس ، وحشت ، شادی و ... هستید . پس لزومی نداره از اون بترسید .
مکان ها ی مختلف رو تصور کنید ، آره مکان های مختلفی در شرایط های گوناگون . اینبار خودتون تصور کنید و به من هم بگید چه چیزی رو تصور کنم . با تصور فضاهای داستانی خودتون رو شکل بدید و بسازید .
تصور کنید . آدم های مختلف رو با حالت های مختلفت در فضاهای مختلفی که ساختید قرار بدید . بترسونیدشون ، بکشیدشون ، نجاتشون بدید.لجشون رو در بیارید. همه چیز در دستان شماست ، پس با خیال راحت تصور کنید و آدم هایی که ساختید رو به من هم معرفی کنید.
یک نوزاد رو تا پنج سالگی در تصورتون بزرگ کنید . لذت بخشه ، خیلی هم لذت بخشه آره ؟ شاید خدا هم بخاطر همین لذت تصور کردن بود که هفت میلیارد شخصیت رو در مکان های مختلفی بوجود آورد. پس تصور کنید و لذت ببرید .
هیچ وقت از احساس غافل نشید . آدم ها علاوه بر تخیل بخاطر احساسات شما کتاب داستان شما را می خونن و بخاطرش بخشی از درآمدشون رو هزینه این کار می کنن.
شما دارای منبع بزرگ و فناناپذیری از احساس هستید ، شاید پس از چند سال جسم شما ، نابود بشه ، متلاشی بشه و از بین بره ، ولی احساس شما تا ابد باقی خواهد ماند ، پس در خرج کردن احساس خصاصت به خرج ندید . ولخرجی کنید ، اما زیاده روی نکنید.
این احساسات شما هستند که تاثیرمی گذارند در فضایی که ساختید و شخصیت هایی که بوجود آوردید و ادم ها با احساس شما ارتباط برقرار می کنند و در پایان لذت می برند و یا متنفر می شوند . این در دستان شماست .
پس تخیل کنید ، فضاهای مختلفی رو بسازید ، آدمهای مختلفی رو بسازید . با احساس خودتون زنده شون کنید و سایر آدم ها و من رو نیز به دیدن این زندگی دعوت کنید .
یادتون باشه در این بخش فقط به تخیل بپردازید و بعد احساسُتون رو دخالت بدید. از شخصیت سازی و شخصیت پردازی و فضاسازی چیزی نگفتم و بعدها خواهم گفت . در این جا فقط تصور کنید ، تخیل کنید و سعی کنید این قوه و این عنصر رو در خودتون پرورش بدید .
در خلوت خودتان بجای فکر کردن به بالا رفتن قیمت گوشی همراه و یا گرانی مرغ و گوشت و ... ، یک فضا بسازید و در اون فضا از شخصیت های نزدیکتان ، پدر مادر و یا خواهر و برادر و ... استفاده کنید . یکبار خودتان را بگذارید جای پدرتان و با او گفت و گو کنید ، بجای او فکر کنید  ، جهان را از دید پدرتان نگاه کنید. و حالا مادرتان را تصور کنید و با او گفت و گو کنید ، درباره هر موضوعی که  خواستید حرف بزنید و همان کارها را با سایر شخصیت ها انجام دهید.
حالا تصور کنید اگر پدرتان جور دیگری به جهان نگاه می کرد آن جهان چطور بود ؟! خوتان را مدام جای دیگران قرار دهید . در خیابان و کوچه و محل تحصیل و کارتان به ادم ها ، حرکاتشان. به جاهای مختلفی که در آن قرار دارید و ... ریز بشید و با دقت نگاه کنید .
اینها می توانند به تصور کردن های شما کمک کنند . جهان را از دید یک کودک فال فروش تماشا کنید. از دید یک دختر بچه سه ساله . از دید یک سیاستمدار ، یک قاتل و ... . تعجب نکنید جهان شما ، فضای ساختگی شما نیاز به قاتل ، دزد و ... هم دارد. پس تمرین کنید. بخشی از واقعیت را درون تصورتان بیفزایید .
حتا اگر توانستید با آدمهای گوناگون صحبت کنید . با یک معتاد ، یک دانشجوی روانشناسی . با یک کارگر ساختمانی ، روحانی مسجد محله اتان . در صحبت هاشان دقت کنید به نوع حرف زدن ، پاسخ دادن ، حرکاتشان ، عموما بدون اینکه بخواهند دیدگاهشان نسبت به جهان را به شما لو می دهند . پس هنگام صحبت دقت کنید . به همه جزئیات دقت کنید.
و حالا تخیل کنید و تصور کنید جهانی که ساخته اید و دوست دارید بسازید ، شخصیت هایی را در جهانتان قرار دهید تا زندگی کنند.
دست آخر کتاب بخوانید ، مخصوصا داستان های کوتاه  ، تا با واژه های بیشتری آشنا شوید و با تخیلات بیشتر و بهتری آشنا شوید.
پیشنهاد می کنم ، فیلم دریای درون ساخته آلخاندرو آمنبار را هم نگاه کنید تا به مفهوم تخیل و قدرت تخیل انسانی بیشتر پی ببرید.
امیدوارم با خواندن داستان های جذاب شما لذت ببرم . دوستان حالا شروع کنید به تخیل کردن .
همچنین امیدوارم این مطالب به درد شما خورده باشه و تونسته باشم کمکی در بهتر شدن همدیگر کرده باشم.
تا مرحله بعدی .
یزدان پاک  نگهدارتان .